اینکه کسی را «احساساتی» خطاب کنیم، در واقع به منزلهی تحقیر یا توهین به او نیست. در حقیقت ما به اشتباه احساسات را متضاد تفکر «عقلانی» یا «مؤثر» میدانیم، اگرچه دانشمندان علوم اعصاب مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که احساسات همان چیزی است که افکار هوشمندانهی ما را شکل میدهد.
دانشمندان اخیراً با کشف جدیدی در حوزهی شناخت احساسات مواجه شدهاند که تمام باورهای کلیشهای قبلی ما را به چالش میکشد. علیرغم تمام کلیشههای رایج قبلی، نتایج این مطالعهی جدید نشان میدهد که مردان هم به اندازه زنان احساساتی هستند. در حقیقت مردان نیز همانند زنان، فراز و نشیبهای احساسی و عاطفی مشابهی را تجربه میکنند و این خبر خوبی برای همه ما است.
احساساتی مانند اشتیاق، عصبی بودن یا حس قدرت اغلب بسته به جنسیت شخصی که آنها را تجربه میکند، متفاوت تفسیر میشوند، اما نتایج این مطالعهی جدید، این سوگیری شناختی را زیر سؤال میبرد.
به عنوان مثال، نوسان احساسات یک مرد در طول تماشای یک رویداد ورزشی، به عنوان «شور و شوق» تفسیر میشود. اما زنی که احساساتش به دلیل هر رویدادی دچار تغییر و نوسان شود، «غیرمنطقی» و احساساتی تلقی میشود.
در واقع تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که تفاوت در بیان احساسی زنان و مردان بیشتر از آنکه یک واقعیت علمی و مستدل باشد، نوعی سوگیری شناختی و کلیشهی فرهنگی است که افراد در جهت همراستایی با این کلیشههای نادرست، گاهی احساسات خودشان را سرکوب میکنند تا از سوی جامعه به آنها برچسبهای رفتاری نادرستی اطلاق نشود.
در ادامهی این مقاله از هفت خط مگ، ما به بررسی تفاوتهای موجود بین احساسات و عواطف زنان و مردان میپردازیم و سعی میکنیم به شیوهای علمی به این پرسش پاسخ دهیم که آیا واقعاً زنان از مردان احساساتیترند یا که چنین تفاوتی بین آنها وجود ندارد؟ با ما همراه باشید.
زنان از مردان احساساتیتر نیستند
چرا همه ما اینقدر اطمینان داریم که زنان از مردان احساساتیتر هستند؟ در واقع برای این مسأله دو دلیل اصلی وجود دارد:
اول، وجود یک سابقهی طولانی در طبقهبندی احساسات به شیوهای تحقیرآمیز است و همچنین مرتبط دانستن آنها با وجود رحم در زنان. در قرن نوزدهم، زنان مستعد ابتلا به یک مشکل روحی زنانه تلقی میشدند، یعنی «هیستری».
تصور قالب در آن دوره این بود که زنان احساساتی و بیثبات هستند و به همین خاطر دچار مشکلات رفتاری میشوند و مردان به دلیل نداشتن رحم از این نوع مشکلات مصون هستند. زنان هیستریک نیز اغلب به روش هیسترکتومی درمان میشدند.
علاوه بر این در قرن بیستم، زنان تا حد زیادی از تحقیقات علمی کنار گذاشته میشدند (حتی آن دسته از تحقیقاتی که برای درک زنان صورت میگرفت). این مسأله تا حدی به دلیل این پیشفرض است که نوسانات هورمونی ناشی از سیکلهای تخمدان منجر به بروز تغییراتی در احساسات زنان میشود که نمیتوان آنها را کنترل کرد و همین مسأله آنها را بیش از حد غیرقابل پیشبینی میکند.
بنابراین به جای استفاده از روشهای علمی برای بررسی اینکه آیا این فرضیات در مورد احساسات و هورمونهای زنانه درست است یا خیر، محققان به سادگی زنان را نادیده میگرفتند و در عوض مردان را مورد مطالعه قرار میدادند.
مسألهی دوم تفاوت بین عواطف زن و مرد است. در واقع ما احساسات زنان و مردان را به روشهای مختلف و جانبدارانه توصیف میکنیم. بهعنوان مثال مردی که احساساتش در طول یک رویداد ورزشی در نوسان است، بهعنوان فردی پرشور توصیف میشود. اما زنی که بر اثر هر اتفاقی احساساتش تغییر میکند، «غیرمنطقی» و احساساتی تلقی میشود.
اندازهگیری احساسات
دکتر الکساندر وایگارد، استادیار روانپزشکی در دانشگاه پردو و همکارانش، در طی یک آزمایش جامع، ۱۴۲ مرد و زن را طی ۷۵ روز مورد آزمایش و بررسی قرار دادند تا دربارهی احساسات روزمرهی آنها، چه مثبت و چه منفی، اطلاعات بیشتری کسب کنند.
آنها زنان را به چهار گروه تقسیم کردند: یک گروه که به طور طبیعی چرخهی قاعدگی خود را طی میکردند و سه گروه دیگر که از اشکال مختلف داروهای ضد بارداری خوراکی استفاده میکردند.
محققان نوسانات احساسی این افراد را به سه روش مختلف مورد ارزیابی قرار دادند و سپس نتایج حاصله در مورد مردان و زنان را با هم مقایسه کردند. آنها تفاوتهایی بسیار ناچیز و غیر معنادار بین مردان و گروههای مختلف زنان یافتند، که نشان میدهد احساسات مردان درست به همان اندازهی زنان در نوسان است (اگرچه احتمالاً در مورد مردان این نوسانات به دلایل مختلفی نسب به زنان رخ میدهد).
دکتر وایگارد همچنین خاطرنشان کرد که تفاوتهای معناداری بین گروههای مختلف زنان نیز مشاهده نشد. این مسأله روشن میکند که عوامل مختلف مثل سطح ترشحات هورمونی فرد تأثیر معناداری در وضعیت کلی احساسی او ندارند.
احساسات در هنگام جدایی
یک مطالعهی تحقیقاتی جدید دیگر نشان میدهد که مردان نه تنها به اندازهی زنان احساساتی هستند، بلکه ممکن است در هنگام جدایی احساساتیتر باشند.
در تجزیه و تحلیل ۱۸۴۰۰۰ نفر که در مورد روابط خود در یک فروم آنلاین ناشناس پست میگذاشتند، محققان دریافتند که مردان بهطور قابلتوجهی بیشتر از زنان در مورد احساسات ناراحتی و غم صحبت میکنند. آنها همچنان از یافتههای خود شگفتزده شدند، به این خاطر که در تضاد با این کلیشه بود که زنان بیشتر از مردان از نظر عاطفی در روابط خود سرمایهگذاری میکنند.
احساساتی بودن خبر خوبی برای مردان است
حقیقت این است که مردان نیز مانند زنان احساساتی هستند. این مسأله نباید برای هیچ یک از ما تعجبآور باشد. اما دیدگاههای ما عمیقاً تحت تأثیر کلیشههای فرهنگی کهن است.
با توجه به شواهد فزاینده مبنی بر اینکه احساسات برای خلق افکار نوآورانه ضروری است، این کلیشهها نه تنها نامربوط هستند، بلکه ما را به عقب میرانند. در واقع همهی جنسیتها باید احساسات خود را در آغوش بگیرند و آن را بهعنوان یک محرک بیولوژیکی برای تفکر بدیع و خلاق بدانند.
این بدان معناست که زمان آن فرا رسیده است که زنان را پرشور خطاب کنیم نه احساساتی. زمان آن رسیده است که عذرخواهی را به خاطر «احساسی شدن» کنار بگذاریم.
بررسی احساسات در مردان و زنان
اگر شما یک زن هستید، این احتمال وجود دارد که کلمهی احساساتی را برای توصیف رفتار خود بارها شنیده باشید. سایر عبارات توصیفی رایجی که مردم در مورد شما استفاده کردهاند ممکن است شامل «غیرمنطقی»، «دراماتیک» و «حساس» باشد.
با این حال، اغلب گفته میشود که مردی که رفتار مشابهی دارد، «خوش برخورد» یا «خوش مشرب» است. تمام این برچسبها این کلیشهی ماندگار را تداوم میبخشند که مردان موجوداتی منطقی و عقلانی هستند و زنان موجوداتی غیرمنطقی و احساسی.
نقشهای جنسیتی سنتی و سفت و سخت مبتنی بر جامعه مردسالار، مردان را «بیعاطفه» و زنان را «احساساتی» نشان میدهد. از آنجا که نظام مردسالاری، مردان را برتر از زنان نشان میدهد، ویژگیهای کلیشهای مرتبط با زنان و زنانگی بیارزش، بیاعتبار، و مشروعیتزدایی میشوند.
تأثیر منفی کلیشههای احساسی
این تصور که برخی افراد عاطفیتر از دیگران هستند باعث آسیب جدی به همه میشود. همهی مردم احساسات دارند و به ارتباط با دیگران نیاز دارند.
آنها ممکن است به روشهای مختلفی که مطابق با کلیشههای فرهنگی جامعه نیست، احساسات خود را بیان کنند. اما مسأله اینجا است که انجام رفتارهایی که فراتر از این انتظارات جنسیتی قرار میگیرند، میتوانند خطر طرد شدن را برای فرد به همراه داشته باشند.
وقتی کسی سعی میکند خود را به شکلی درآورد که در قالب این کلیشههای احساسی قرار گیرد، توانایی او برای رشد و بیان خودش محدود میشود. این مسأله میتواند باعث شود زنان دسترسی محدودی به قدرت و فرصتهای کاری داشته باشند و مردان نیز امکان بیان سالم احساسات را وجود خود خفه کنند و ارتباطات عمیقشان را با دیگران به حداقل برسانند.
در حقیقت در جوامع امروزی به زنان اجازه داده میشود که احساساتی باشند، اما باید نوع و سطح مناسبی از احساسات را از خود ابراز دهند. مثلاً گریه قابل قبول است اما عصبانیت پذیرفتنی نیست. این چارچوب عاطفی که برای هر جنسیت جداگانه تعریف شده است، همچنین میتواند خشونت را در جامعه تداوم ببخشد.
نکتهی پایانی
احساس تمایل به تناسب با کلیشههایی که جامعه برای جنسیت شما ارائه میدهد، امری معمول است، اما این کلیشهها تنها کاری که انجام میدهند این است که شما را محدود میکنند تا خود و طیف گستردهای از احساسات خودتان را سانسور کنید. در مورد احساس خود صادق باشید و در صورت نیاز هرگز از درخواست کمک دریغ نکنید.
منابع: Forbes, Verywell Mind, Futurity